همه شب سجده برآرم که تو آیی به خوابم
همه شب سجده برآرم که تو آیی به خوابم
آه در آن خواب بمیرم که تو آیی و بمانی

ترا در خواب دیدم مگر یادم نمانده
ترا در خواب دیدم مگر یادم نمانده
صدایت را شنیدم مگر یادم نمانده
صدایت را شنیدم مگر یادم نمانده

چو آوازت به گوشم رسید و رفت هوشم
رسید و رفت هوشم رسید و رفت هوشم
چو آوازت به گوشم رسید و رفت هوشم
رسید و رفت هوشم رسید و رفت هوشم
شدم آب و چکیدم مگر یادم نمانده
شدم آب و چکیدم مگر یادم نمانده

ترا در خواب دیدم مگر یادم نمانده
صدایت را شنیدم مگر یادم نمانده
صدایت را شنیدم مگر یادم نمانده

ترا دیدم لب جوی چو سرو اِستاده بودی
چو سرو اِستاده بودی چو سرو اِستاده بودی
ترا دیدم لب جوی چو سرو اِستاده بودی
چو سرو اِستاده بودی چو سرو اِستاده بودی
به تعظیمت خمیدم مگر یادم نمانده
به تعظیمت خمیدم مگر یادم نمانده

ترا در خواب دیدم مگر یادم نمانده
صدایت را شنیدم مگر یادم نمانده
صدایت را شنیدم مگر یادم نمانده

ز دوکان “نوایی” به دستم بود چیزی
به دستم بود چیزی به دستم بود چیزی
ز دوکان “نوایی” به دستم بود چیزی
به دستم بود چیزی به دستم بود چیزی
برایت میخریدم مگر یادم نمانده
برایت میخریدم مگر یادم نمانده

ترا در خواب دیدم مگر یادم نمانده
صدایت را شنیدم مگر یادم نمانده
صدایت را شنیدم مگر یادم نمانده